۱۳۸۸ شهریور ۲۹, یکشنبه

من و اتاق 2150 - قسمت اول

روی مبل دراز کشیده بودم. حال و حوصله ی هیچ کاری رو هم نداشتم. فقط می خواستم تمام حس های چند گانه ای که دارم از بین برم که یه چند لحظه راحت باشم. یهو موبایل لعنتی زنگ زد . دوستای زیادی ندارم. یا شایدم بهتر بگم دوستی ندارم. پس یا میتونست اشتباه گرفته باشه یا اینکه ممد هست که زنگ زده به زور ما رو بکشون یه جایی واسه تفریح و سرگرمی.
ممد تنها دوستم هست که اونم اگه اصرار و سماجت خودش نبود که هنوز باهام رابطه داشته باشه خیلی وقت پیش بی خیالمون میشد. اخه من کلا ادم منزوی و تهایی هستم و ازز هیچ چیز اندازه ی این که تها باشم لذت نمیبرم.
گوشی موبایلم رو برداشتم که ببینم کی هست. بله خود ممد هست.
حال و احوال اولی رو کردیم و ازش پرسیدم که چیکار داره؟ گفت که کار خاصی نداره بیکار بوده اومده پشت در خونه یکم با هم حرف بزنیم .منم با بی میلی گفتم که منتظر باشه الان میام دم در.
رفتم دم در و دوباره سلام علیک کردیم و چه خبر و چی شده و این حرفا .
گفت که اومده بره رای بده . گفتم خوب میرفتی اومدی اینجا چرا؟ گفت که اومده با هم بریم تنهایی رای دادن حال نمیده. گفتم بی خیال رای کیلو چنده. خلاصه دوباره بحث انتخاباتی و سیاسی شروع شد و به زور و اصرار ما هم مجبور شدیم اماده شیم که بریم رای بدیم.
رفتیم مسجد سر کوچه دیدم یا خدا چه خبره ه صف شصت هفتاد نفری وایسادن که برن رای بدن. بهش گفم بی خیال بیا برگردیم فوقش بعدا می یاییم گفت که نه بابا امروز هر وقت بیای شلوغه
خلاصه وایسادیم تا نوبتمون بشه. که خودش یه فیلم و ماجرایی بود.
نزدیکای صندوق که رسیدیم دیدم یه چند نفری نشستن و دارن شناسنامه مردم رو میگیرن و مهر میزنن و سریال مریالهاش رو از تو لپ تاپ میکشن بیرون و کلی دنگ وفنگ اضافی به ممد گفتم اینا دیگه نمیدونن چیکار کنن. اخه هر چیزیرو که به زور به تکنولوژی ربط نمیدن. همون مهر انتخابات و این حرفا کافیه. حالا سیستم و اینها کشکه دیکه یارو اگه کارت ملی نداشتی شناسنامه میگرفت بعد از تو سیستم تطبیق میداد با کارت لی ات و این حرفا که مثلا درست و درمون باشه و یه وقت خدای ناکرده تقلبی نشه.
خلاصه برگه رو گرفتیم و رفتیم نوتیم فلانی و رفیقمون هم نوشت همون فلانی و انداختیم تو صندوق. ولی یه چیز که رام عجیبه اینه که تو ایران خیلی راحت میشه فهمید کی به کی رای داده از روی سریال برگه های رای.
خلاصه از در حوزه که زدیم بیرون گفتم بیا اینم از رای الان همه چیز مملکت رو درست کردیم رفت. حالا بریم یه جا بشینیم یکم استراحت کنیم. گفت باشه و رفتیم که تو پارک نزدیک محله یه تفریحی بکنیم....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر