۱۳۸۸ دی ۱۰, پنجشنبه
مرجعیت برای نیمی از مردم به طور رسمی نابود و بی اعتبار شد.
۱۳۸۸ دی ۸, سهشنبه
عاشور مظهر چیست؟
اما الان دو روز درس عاشورا عوض شده. از دیروز در بوق و کرنا کرده اند که عاشورا درس ولایت مداری میدهد.درس اطلاعت از ولی فقیه درس ولایت مندی .
متاسفم که عاشورا باز هم محجور مانده است و حسین در سرزمینی که بیشترین پیروان را دارد باز هم ناشناخته است.
چه کسی شنیده که یک اخوند در این سی سال بگوید عاشورا یعنی مبارزه با ظلم و ظالم عاشورا یعنی مبارزه با ناحق و ناثواب.دیروز ایرانی ها و آزاد مردان عاشورا را از کسانی که فکر میکردند غصبش کردند پس گرفتند. عاشورا را آزادمردان معنی می کنند نه پشت میزنشینان و شکم سیران و دزدان و قاتلین و متجاوزان.
۱۳۸۸ دی ۶, یکشنبه
بیابید ما نیز بزرگی کارمان را به دنیا نشان دهیم
FOXaroundtheworld@foxnews.com
yourcomments@foxnews.com
accuracy@usatoday.com
news@sky.com
news.plan@bskyb.com
webdesk@france24.com
nbcolympicsfeedback@nbcuni.com
http://www.cbs.com/info/user_services/fb_global_form.php
http://www.cbs.com/info/user_services/fb_global_form.php
http://www.washingtonpost.com/wp-srv/contactus/index.html
http://www.sfgate.com/feedback/
اینم ایمیل روزنامه ها
corporate.info@the-sun.co.uk
nytnews@nytimes.com
news-tips@nytimes.com
webmaster@morningstaronline.co.uk
news@timesonline.co.uk
foreign.news@thetimes.co.uk
wsjcontact@dowjones.com.
elana.beiser@wsj.com
news@newsday.com
events@newsday.com
از فیلتر فرار کنید
لطفا این مطلب رو به همه اطلاع بدید تا بشه سد فیلترینگ رو شکست.
لینک دانلود اسکریپت با راهنما
www.speedyshare.com/files/20010593/script_filtershekan.zip
۱۳۸۸ دی ۴, جمعه
ساخت هویت مخفی در مسنجر برای اطلاع رسانی پیام های سیاسی بدون فاش شدن ای دی حقیقی
1.مسنجر خود را باز کنید و در منوی messenger روی گزینه my account info کلیک کنید.
2.در صفحه ی بعدی برای امنیت بیشتر یاهو از شما رمز میخواهد.رمز را وارد کنید و کلید sign in را بزنید
3. در صفحه ی بعدی شما باید روی گزینه ی Manage your Yahoo! aliases کلیک کنید. با کلیک روی این دکمه به صفحه ی بعد میروید.
4.در این صفحه شما با کلیک روی دکمه ی Add an alias می توانید یک ادی دی مجازی و غیر واقعی برای خود بسازید توجه کنید ای دی های مجازی نمیتوانند دارای علامتباشند مثل - یا_ بلکه باید سر هم باشند مثلا mirreza34.
پس از ساختن ای دی مجازی که تعدادشان بیشمار است اکنون روی دکمه ی close کلیک کنید.
برای فعال شدن ای دی مجازی باید ز مسنجر sign out شده و دوباره وارد شوید.اکنون بای دی مجازی شما اماده است تمام ادد لیست را انتخاب کنید و کلیک راست کنید دکمهی ارسال پیغام جمعی را بزنید در کادر باز شده پیغام سبز خود راا بنویسید و ای دی مجازی خود را از کادر بالای پیغام انتخاب کنید و بفرستید
تنها یک نکته را به خاطر بسپرید اجازه ندهید کسی ای دی مجازی شما را ادد کند همین.برای پاک کردن ای دی مجازی هم باید مسیر بالا را یکبار دیگر طی کنید و در قست اخر دکمهی دیلیت را بزنید.
رسانه شمایید اطلاع رسانی دقیق و سریع داشته باشید.
۱۳۸۸ دی ۲, چهارشنبه
زمان مناسب اطلاع رسانی بهنگام و حضوری مقتدر
زمان های امدن برای اعتراض را به خوبی مشخص کنید فصت کافی برای اطلاع رسانی به همه بدهید.مراسمی که امشب اطلاع دهید و فردا بخواهید برگزار کنید چندان موفق نخواهند بود هر چند هیچ گاه نیز شکست نمیخورند. پس زمانی را برای اطلاع رسانی قرار دهید مانند روز قد که زمانی مناسب و چند روزه اطلاع رسانی انجام شد و نتیجه ای فوق العاده داشت. ضصمن انکه پس از مشخص شدن تاریخ برای اعتراض خیابانی سعی کنید تا حد ممکن اطلاع رسانی کنید با ای دی مجازری در مسنجر ها برای ادد لیستتان پیغام زمان اعتراض را بفرستید و در تالارهای گفتگو پیغام بگذارید و در سایت های اجتماعی
برای نوری زاد مردی که از دیوار پرید
نوری زاد کسی بود که توانست چشم هایش را بشوید و از صف کوردلان دنیا طلب جدا شود.
۱۳۸۸ دی ۱, سهشنبه
حکایت آقای ا.ن و خزعبل گویی هایش
اگر راست میگویید و به دنبال غرامت گرفتن و احقاق حق خستید. همین کشور دوست و برادر و همسایه ی ما عراق را یقه اش را بگیرید که جنگ علیه ما ضربه ای مهلک به ما وارد کرده است که هنوز هم به سختی خاطراتش را کسی فراموش کرده. غرامت گرفتن را از عراق شروع کنید.
اگر خیلی به فکر خسارتهایی هستید که به مردم ایران وارد شده است بروید و یقه ی افغانستان را بگیرید که سال ها است رودخانه ی مرزی را که طبق ده ها سند و قرارداد رسمی ثبت شده در سازمان های بین المللی ما از ان حق آبه مشخص و معلوم داریم را بسته است و دریاچه ی هامون را خشکانده و بلایی بر سر سیستان اورده که به گفتنش نیازی نیست. استانی که زمانی به انبار غله ی ایران مشهور بود.. اکنون مردمانش در حسرت یک جرعه اب بهداشتی و سالم هستند.
اقایان بروید و بازی دیگری را شروع کنید.
۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه
ویدیو های اعتراضی دانشجویان
http://www.4shared.com/dir/18019658/487a3897/sharing.html
در لینک بالا تمامی ویدوهای مربوط به اعتراضات دانشجویان در دانگاه های سرار کشور یک جا جمع شده لطفا برای هم ارسال کنید تا هیچ کس بی خبر نماند
۱۳۸۸ آبان ۱۲, سهشنبه
انتقاد شجاعانه دانشجوی دانشگاه شریف و برنده المپیاد جهانی از رهبری
روز چهارشنبه در دیدار نخبگان با رهبری پس از ایراد سخنان تعریف و تمجید که هرساله در این دیدارها از رهبر انجام میشود، یکی از دانشجویان ریاضی دانشگاه شریف و برنده المپیاد جهانی ریاضی با شجاعت از میان جمع برخاسته و خواستار اجازه صحبت در پشت تریبون شده است. علی رغم واکنش منفی گردانندگان برنامه که سعی در ساکت کردن این دانشجو داشتند، بالاخره رهبری به وی اجازه صحبت داد که درادامه این دانشجو حدود 20 دقیقه به انتقادات صریحی از نظام و شخص رهبری پرداخت.
به گزارش موج سبز آزادی این دانشجوی شجاع انتقادهای خود را در چهار بخش دسته بندی کرده بود و در تمام چهار مورد با اظهارات خود شخص رهبری را مورد انتقاد قرار داد. اظهارات وی گاه با تشویقهای بریده حاضرین همراه بوده که برای مدتی جلسه را از روال «از پیش تعین شده» خارج کرد به طوری که دوربینهای صداوسیما را نیز برای دقایقی خاموش کردند. انتقادات وی از رهبری شامل چهار بخش زیر بود:
1- انتقاد از صداوسیما بخاطر وارونه جلوه دادن حوادث پس از انتخابات، تحریک هر چه بیشتر مردم و تخریب چهرههای موجه و مورد علاقه مردم؛ وی با بیان اینکه رییس صداوسیما توسط رهبر انتخاب میشود، مسئولیت تمام اشتباهات صداوسیمای میلی را متوجه شخص رهبری دانست.
2- ایجاد فضای امنیتی برای رسانهها و تعطیلی روزنامههای منتقد؛ وی با انتقاد از فضای امنیتی حاکم بر رسانهها خواستار توقف روند تعطیلی روزنامههای منتقد شد و با بیان اینکه روزنامهها باید بتوانند از رهبر هم انتقاد کنند روند حاکم بر مطبوعات را ویرانگر قلمداد کرد.
3-عدم امکان انتقاد از شخص رهبری در جامعه و اشاره به اینکه رهبر نیز مانند دیگر افراد جایزالخطاست و اینکه باید به متفکرین اجازه داده شود تا بتوانند از رهبر انتقاد کنند؛ وی با بیان اینکه اطرافیان رهبر از وی یک بت بزرگ ساخته اند از این روند به شدت انتقاد کرد.
4- وارد کردن انتقادات جدی به سیکل قدرت در جمهوری اسلامی ایران و ساختار شورای نگهبان و مجلس خبرگان؛ وی با اشاراتی صریح ساختار قدرت در کشور را مورد حمله قرار داد و اظهار داشت که این روند خطر بزرگی برای مردمسالاری دینی در جمهوری اسلامی است.
در واقع دلیل اصلی اینکه رهبری در چنین جلسهای مجبور به بیان اظهاراتی در مورد وقایع پس از انتخابات شد انتقادات صریح این دانشجو بوده است. اخبار تایید نشده حاکی از این است که این دانشجو در پایان برنامه با برخورد نیروهای امنیتی مواجه شده است.
دفتر نشر آثار آیتالله خامنهای در یادداشتی با عنوان «حواشی» دیدار با نخبگان علمی و فرهنگی در اینباره آورده است:
/...پس از آخرین نفری كه برای مطرح كردن دیدگاههای خود نوبت داشت، حاضران منتظر صحبتهای رهبر انقلاب بودند كه ایشان از مجری برنامه میپرسند: «از دوستانی كه قرار بوده صحبت كنند، كسی باقی ماند؟» مجری میگوید: «اگر شما اجازه اجازه بدهید، همهی جمع هزار نفرهای كه اینجا هستند، دوست دارند صحبت كنند...» همه میخندند. در این میان چند تن از دانشجویان از میان جمعیت، خواستار فرصتی برای بیان صحبتهایشان شدند. این حركت با واكنش برخی برگزاركنندگان مراسم روبرو شد كه آنها را دعوت به نشستن میكردند، اما رهبر با اشاره به یكی از همان جوانها گفتند: «آن آقایی كه ایستاده بودند و نشاندنشان! شما بفرمائید...» دانشجوی جوان بلند شد و شروع كرد به حرف زدن. صدایش از آنجا به گوش رهبر نمیرسید؛ پشت تریبون آمد و پس از معرفی خود، سخنانش را آغاز كرد. حرفهایش نسبت به سخنرانهای قبلی رنگ و بوی دیگری داشت.
ابتدا از عملكرد صدا و سیما پیرامون حوادث اخیر انتقاد كرد و با بیان مثالی از رهبر پرسید: «آیا صدا و سیمای ما تصویر درستی از كشور و جهان ارائه میدهد یا تصویری غیرواقعی و كاریكاتورگونه؟ آیا صداو سیما به عقاید مختلف اجازهی دفاع از خودشان را میدهد؟ عقایدی كه بهخصوص در همین رسانه مورد نقد و یا حتی حمله قرار میگیرد؟
آیا صدا سیمای ما نقلقولی كه از افراد میكند و یا رویدادهایی كه روایت میكند، وفادارانه و منصفانه است؟»
بخش دوم سخنان وی موضوع نقد رهبری بود. «من شاید چهار-پنج سال است كه به صورت جدیتر روزنامه میخوانم و مجلات را مطالعه میكنم. این مدت واقعاً به یاد نمیآورم كه مطلبی را با عنوان نقد رهبری خوانده باشم ... نقد رهبری را هم به شكل عمومی میشود مطرح كرد و هم به صورت خاص در مجلس خبرگان. من احساس میكنم اگر چنین نشود، این شرایط منجر به نفاق و كینه میشود؛ مثلاً یك چیزی كه در ابتدا یك انتقاد ساده است، چون بستر مناسبی برای بیان پیدا نمیكند، ممكن است جنبهی مغرضانه به خود بگیرد و كمكم بیانصافی هایی پیدا شود.» سخنانش طولانی شده بود. از آقا خواست تا باز هم ادامه دهد و پاسخ شنید: «من موافقم كه شما ادامه بدهید. وقت از اول هم تمام شده بود، ولی شما ادامه بدهید...»
تشكر كرد و اینبار صحبتهایش را با انتقاد از چگونگی برخورد نیروی انتظامی با تجمعات پس از انتخابات ادامه داد: «اگر مقداری روشهای اقناعیتر داشتیم و از خشونت به جز در موارد ضرورت استفاده نمیكردیم، نظام ما بقای بهتری نداشت؟ آیا مردم متحدتری نداشتیم؟ چون وحدت واقعی به نظر من بیش از اینكه با نصیحت حاصل شود نتیجهی رفتار مردم با حكومت و رفتار حكومت با مردم است و رفتار مردم با همدیگر است.».../
دیگر نمیترسیم نه از بسیجی نه از رهبر بسیجی ها
منبع:
http://mowjcamp.com/article/id/53184
۱۳۸۸ مهر ۱۹, یکشنبه
آیا مرا نیز فراموش میکردید؟
چرا هر اتفاق کوچکی که برای یکی از دوستانمان می افتد را نباید به همگان برسانیم؟
چند روز اخیر به بالاترین سری زدم و دیدم که صفحات اولش را چند عکس عاشقانه! و یکی دو کلیپ خنده دار و سرگرمی و چند لینک ورزشی گرفته است. اما ندیدم عکسی از کسی که قرار است اعدام شود قرار گیرد .دوستانم فراموش نکنید که تنها امید من و دوستانم در زمانی که در بازداشت بودیم این بود که کسانی در بیرون از زندان هستند که به یاد ما هستند و نمیگذراند که ما فراموش شویم. اکنون نیز وظیفه ی ما است که نگذرایم دوستانمان در زندان و بازداشتگاه ها فراموش شوند. دل خش نباشید که لینکی در بالاترین داغ شد و خیلی ها دیدند .به این فکر کنید که بسیاری دسترسی به بالاترین ندارد. از امروز کارتان را شروع کنید به ادد لیست خود پیام های این چنینی را بفرستید برای گروه خود در یاهو و فیس بوک و لیست ایمیل هایتان خبرها را برسانید تا هیچ کس چه مخالف و موافق بی خبر نماند.
ما زنده ایم به امید
۱۳۸۸ مهر ۹, پنجشنبه
تختی در گور بر خود لرزید و پوریای ولی عرق شرم بر پیشانی دارد
در فرهنگ ما کشتی یک ورزش نیست یک رسم است یک آیین . وکشتی گیر را به قهرمانی اش نمی شناسند بلکه به پهلوانی اش قدر میدانند.امروز خبری شنیدم که شک دارم کی از شنیدنش شوکه نشده باشد. آن جوان رعنای کشتی فرنگی که مدال هایش یکی از یکی رنگین تر بود. چه آسان خود را فروخت و مدیجه سرا و مجیز گوی حکومت و حکومتی ها شد. سوریان برای من کسی بود که در این سال ها که کشتی ما به گل نشسته بود روزنه ی امیدی بود برای روزهایی طلایی که ممکن است در آینده بیاید.
اما افسوس که او امروز هم خود را فروخت هم محبت و علاقه ای که مردم به او داشتند. وچه آسان وچه ارزان این سرمایه اش را واگذار کرد.
ندیدم و به یاد ندارم که در طول تاریخ اران و کشتی ایران هیچ ورزشکاری مدیحه سرا و ثنا گوی هیچ شخصی باشد چه حکومتی و چه غیر حکومتی. داستانهایی که ما شنیدیم از زمان فردوسی و پهلوانان اش تا زمان پوریای ولی و از تختی که آنقدر مردانگی داشت که تنها کسی است که عنوان چهان پهلوانی را مردم به او دادند و هنوز پس از این همه سال زنده و حاودان است هیچ قسمتی و داستانی ندارد که مردی از این رشته ی پهلوانی به احد و ناسی اظهار چاکری و غلامی کرده باشد. که کشتی گیر قهرمان نیست اگر هزار مدال داشته باشد کشتی گیر پهلوان است و آزاد
یاد ان جمله افتادم که بزرگی گفت:
چه آسان است قهرمانی و چه سخت است پهلوانی
۱۳۸۸ مهر ۷, سهشنبه
من و اتاق 2150 - قسمت پنجم
خلاصه موقعی که رسیدیم به میدون صلی جمعیت چنان شعرهایی میدادن که گوش فلک رو کر کرده بود. بعد از یه مدت هم کانیدادی معترض اومد و برای مردم حرف میزد ما که چیزی نمیفهمیدیم از حرفهاش چون فاصله خیلی زیاد بود منتها همین قدر که دیدیم برای رایی که بهش دادیم ارزش قائل است خیلی بهمون روحیه می داد. بعد از سخنرانی حدود نیم ساعتی که داشت. جمعیت از چند طرف توی دسته های بزگ متفرق شدن. ما هم به سمت خونه با یه جمعیت چند ده هزار نفری به راه افتادیم.
حدودای ساعت پنج بعد از ظهر بودکه دوباره رفتیم تو خیابون. این دفعه جمعیت کمتر بود و اینا کسایی بودن که اومده بودن تا با امنیتی ها و بسیجی ها درگیر بشن اخه از دیروز که درگیری ها شروع شد کلی عکس و مطلب و فیلم تو اینترنت گذاشته شد که وحشی گری هاشون رو نشون میداد. اون روز بعد از ظهر هم رفتیم با ممد تو خیابون و شروع کردیم به شعارهای تند دادن و اتیش زدن سطل های زباله و درگیری با مامورها. توی کش و قوس فرار و درگیری من ممد رو گم کردم و دیگه هم نتونستم پیداش کنم یکی و ساتی درگیری ها ادامه داشت تا اینکه کم کم تاریک شد و برگشتم خونه .اما خبری از ممد نداشتم.
۱۳۸۸ مهر ۶, دوشنبه
آیا بالاترین با مشکل انفجار اطلاعات مواجه است؟
اما پدیده ای که بالاترین چند صباحی است با آن مواجه شده است ارسال لینک های فراوان و متعدداست که گاهی از یک مطلب ده ها لینک در ان به صورت همزمان ارائه می شود و بهشکل تصاعدی این تعدد لنک ها از یک خبر افزایش پیدا می کند. و افزایش و تعداد زیاد این لینک ها که جنس و محتوایشان نسبتا یکی است باعث می شود که سایر مطالب مهم و مطالب مفید دیگر تخت الشعاع قرار گرفته و نادیده انگاشته شوند. به شخصه خودم تاکنون ده ها مورد را دیده ام که خبرها و پیام های مهمی توسط کاربران ارسال می شودکه به دلیل حجم انبوه لینک های ارسالی تکراری بدون انکه فرصتی برای خوانده شدن و دیده شدن پیدا کنند به سرعت از صفحات اصلی و اولیه خارج می شوند و به فراموشی سپرده می شوند. این وضع باید برطرف شود و راه حلش نیز نه در دست مدیریت که در دستان کاربران سایت است .باید کاربران بالاترین پیش از ارسال لینک ها کمی در صفحات و لینک های ارسال شده ی قبلی جستجو کنند. تا لینک تکراری و مطالب یکسان را دوباره ارسال نکنند.
اگر کمی همه ی ما دقت کنیم این رسانه ی پر مخاطب بسیار سودمندتر و قوی تر از حال خواهد شد .
ایران دومین جستجوی انجام شده ی امروز یاهو.
دوشنبه 06 مهر 1388 / Sep 28 2009
کلمه ی ایران دومین جستجوی پرتعداد در یاهو بوده است. و در قسمت بیشترین جستجوهای یاهو در صفحه ی اصلی قرار گرفته است.
هر چند شک دارم بازدید کنندگان از این جستجوی خود نیت و ذهنیت
درستی داشته باشند.اما متاسفانه در هنگام جستجوی این کلمه در یاهو اولین نتیجه ای که نمایش داده می شود .خبر ازمایشات موشکی ایران است.
۱۳۸۸ مهر ۲, پنجشنبه
من و اتاق 2150 - قسمت چهارم
اون شب بعد از اعتراضات خیابونی که البته آخرش با درگیری کوچیک با برادران ارزشی تموم شد. دو تایی رفتیم خونه. تو راه هیچ حرفی نزدیم .چون واقعا حوصله اش رو نداشتیم و در ضمن چیزی هم بای بحث نبود. یه جورایی انگار دنیا به آخر رسیده بود. نمیدونم چرا ولی واسه منم که زیاد توی وادی انتخابات و اینها بودم تحمل کردن این ادم که بخواد چهار سال دیگه هم حکومت داری کنه غیر ممکن بود. چه برسه به اونایی که انتخابات براشون خیلی جدی بود. خلاصه اون شب رفتیم خونه . و از اونجایی که دولت محترم همه چیز رو قطع کرده بود حتی موبایل ها هم از کار افتاده بودن ما برگشته بودیم به دنیای عصر حجری و اگه با کسی کار داشتیم یا باید بی خیال می شدیم یا پا میشدیم میرفتیم در خونه اش.خلاصه به زور نشستیم پای تلویزون خودمون بلکه یه چیزی داشته باشه ما رو از این حال و هوا در بیاره .هر چند که هیچ وقت امیدی به این صدا و سیما نمیشد داشت. به محض روشن کرد انگار نه انگار که خبری شده باشه. بالا و پایین صفحه رو گل و بلبلی کرده بودن و چپ و راست امار وپیام تبریک میدادن و از حضور پر شور و دشمن شکن صحبت می کردن .حالام داشت به هم میخورد با عصبانیت تلویزون رو خاموش کردو کنتترلش رو پرت کردم گوشه اتاق .حالم از هر چی سیاست و ادم سیاسی بود به هم میخورد. خلاصه اون شب رو به زور وبدبختی گرفتیم خوابیدیم که ببینیم فردا چی پیش می یاد.
فردا صبح که بیدار شدم. اول پریدم ببینم تلفن و موبایلم چطوره خدا رو شکر وصل شده بود ولی بازم از پیامک خبری نبود پارازیت ماهواره هم همچنان ادامه داشت. انتظاری نداشتم اما با یکم امید رفتم نشستم پشت کامپیوتر ببینم تو اینترنت چه خبره. اولین کار باز کردم مسنجر بود که خدا رو شکر یه فضایی برای دست چین کردن دوستان داره. اما خوب مسنجر رو هم قطع کرده بودن. به بدبختی تا یه راه برا باز کردنش پیدا کردم دیدم اولین پیامهایی که برام گذاشتن داد و بیداد ها و فحش هایی بود که نثار کاندید پیروز کرده بودن و عواملی که ملت عقیده داشتن برا تقلب کردن کمکش کردن.
من همیشه جزئیات ر توجه میکن. یه پیام بود که خیلی برام جالب بود یه نفر پیغام برا همه فرستاده بود که لطفا اون شصت و چند درصدی که به کاندید پیروز دادن پیغام بدن تا بفهمم راست میگن. بالاخره مشت نمونه خروار هت دیگه این شصت و چند درصد از تو فضا که نیومدن باید توی مسنجر و اینترنت هم همین نسبت با یکم بالا و پایین رعایت شده باشه. خلاصه ما هم همین پیام رو برا همه فرستادیم که ببینم جوابش چی می یاد. اما به جز چند تا فحش برای اون کاندید چیزه دیگه ندیدم.
خلاصه یکم توی سایت ها چرخی زدیم و دیدیم که بهت و حیرت فقط تو شهر ما نیست کل ایران رو این بهت فرا گرفته. یکم جستجو کردم ببینم خوب الان مردم چیکار میکنن که دیدم یه چند تا پیغام اومده که نوشتن ما طاقت دزدیدن رای خودمون رو نداریم میریم که رایمون رو پس بگیریم. داشتم به این فکر میکردم که چطوری میخوان رای خودشون رو پس بگیرن که ممد بهم زنگ زد و گفت بیا دم در بریم یه جایی. گفتک کجا گفت میخوام برم رایی که انداختم تو صندوق رو پس بگیرم! کلی تعجب کردم . اماده شدم و با هم رفتیم بیرون گفتم خوب الان کجا میریم . گفتت میریم پیش اون کسی که بهش رای دادم تا رایم رو پس بگیرم. همینطوری داشتیم پیاده می رفتیم که رسیدیم به میدون. دیدم یه جمعیتی حدود دو سه هزار نفر جمع شدن و دارن شعار میدن. ما هم رفتیم قاطی جمعیت و شروع کردیم به شعار دادن. جمعیت شروع به حرکت کرد تا رسیدیم به میدون اصلی اونجا دیگه جمعیت خیلی زیاد شد شاید حدود هشت نه هزار نفری میشدن. خیابون رو پلیس بسته بود و بیشتر از اون نمیشد جلو رفت. مردم سعی میکردن پیش هم بمونن تا مشکلی پیش نیاد اما یکم که گذشت مامورای لباس شخصی با موتور و ماشین هاشون رسیدن و بدون هیچ مقدمه ای ریختن وسط جمعیت و انگار که ما ارث پدرشون رو خورده بودیم ملت رو میزدن. قبلا هم دیده بوم که مردم رو نیروهای ضد شورش میزدن. نتها ینها که لباس شخص بودن به قصد کشتن میزدن و اصلا هیچی حالیشون نبود.خلاصه اینطوری که شد جمعیتم هیجانی شد و ملت شروع کردن با هر چی دم دست بود به لباس شخصی ها درگیر شدن. چیز خاصی که نبود جز سطل های اشغال که اتیششون زدن و سنگ و تیکه اجر. یکم که اوضاع بالا گرفت خود موتوری ها ترس ورشون داشت و رفتن عقب همچین که جمعیت غالب شد و برادرای ذوب شده رو پس زد. دیگه نمیشد جمعیت رو کنترل کرد و مردم شروع کردن به شعارهای تند دادن .اوضاع کم کم پیچیده شده بود و هیچ کس نمیدونست داره چیکار میکنه . تو همین شلوغ پلوغی ها بود که من ممد رو گم کردم و ندیدمش دیگه کجا رفتو اینها. یکم که جمعیت شلوغ تر شد بازم لباس شخصی ها و امنیتیها ریختن وسط جمعیت اما این دفعه مردم عصبانیتشون بیشتر شده بود و به جای فرار باهاشون در گیر شدن. حکایت غریبی هست دعوا با دست خالی با مامورهایی که شوک برقی دارن و اسپری و باتوم. خلاصه درگیری که زیاد شد چند تایی گاز اشک اور زدن پلیس ها و تو همین حین یکی دو تا از موتوری ها رو مردم گرفتن بعد از کتک مفصلی که یکی دو تاشون خوردن موتورهاشون رو مردم اتیش زدن تا پلیس و امنیتی ها نتونن جلوتر بیان. یکی دو ساعتی همین طوری جنگ و دعوا ادامه داشت تا اینکه دیگه مردم خیلی زیاد شدن شاید حدود دده دوازده هزار نفری شدن و دیگه این جمعیت رو هیچکس نمیتونه کنترل کنن .خلاصه چند نفری که تونستن با داد و بیدا جمعیت رو متوجه کنن اعلام کردن که پهلوی هم باشین میریم به سمت ستاد انتخاباتی تا ببینیم باید چیکار کرد. خلاصه جمعیت شروع به یه حرکت منظم کرد و به سمت ستاد راه افتادو توی مسیر هم شعارهایی مثل رای منو پس بدین و اینها میدادن و هر جا هم پلیس وایساده بود شعار حمایت حمایت و تشکر تشکر میدادن و باز ادامه میدادن خلاصه یه نیم ساعتی طول کشید تا رسیدیم در ستاد انتخاباتی اونجا دیگه شدت فریاد اینقدر بالا رفت که گوش رو کر می کرد تا اینکه یکی از مسئول های ستاد اومده بیرون و اعلم که کاندیدای منتخب شما فردا قراره ساعت پنج عصر توی همین میدون پایین سخنرانی کنه پس بیرن و فردا همتون حاضر باشید تا خود کاندیدا بگه در رابطه با این تقبل باید چیکار کرد. جمعیت یه نیم ساعتی همون جا موند و بعدش توی دسته های کوچیکتر متفرق شد. منم که توی تمام مسیر چشمم دنبال ممد میگشت بدون اینکه پیداش کنم برگشتم خونه ببینم باید چیکار کنم. با خودم تو راه فکر میکردم که ین جمعیت که این هیجان رو داره فکر نکنم به این راحتی ها بی خیال انتخابات بشه.
وای بر ما اگر حمایت کنیم
۱۳۸۸ مهر ۱, چهارشنبه
اولین لیست از لیست سیاه سبزها
نگذاریم حرکت جنبش سبز انفعالی باشد یا فراموش شود.
فقط باید اطلاع رسانی کرد تا نتیجه حاصل شود
بنا بر هماهنگی خودجوشی که جنبش سبز برای تحریم محصولاتی که در صدا و سمیما این رسانه ی ننگین کوتاچیان تبلیغ و معرفی می شوند. بری ایجاد یک وحدت بین تمامی جنبش سیز و یکپارچه کردن تحریم کالاها. قرار بر این شد که برای شروع کار لیستی پنج تایی از محصولاتی که بیشترین تبلیغات را در صدا و سیما دارند را تهیه کنیم. و به همه اطلاع رسانی کنیم تا این کالاها را تحریم کنند و از خریداری آن ها خودداری کنند. این البته شروع کار است و به مرور و هر هفته لیست محصولات جدیدی که از رسانه های کوتاگران استفاده می کنند اضافه خواهد شد. در ابتدا باید اعلام کنیم که هدف این تحریم ها به هیچ روی ایجاد مشکل برای کارخانجات و صنایع داخلی نیست. بلکه جنبش سبز اعتقاد دارد نباید از رسانه ای که دستش به خون جوانان آلوده است برای تبلیغات استفاده کرد و خواسته یا ناخواسته در تقویت این رسانه ی شوم کوشید و بدیهی چنان چه شرکت ها از ادامه ی تبلیغات صرف نظر کنند جنبش سبز با آنها مشکلی نخواهد داشت.
دوستان توجه کنند مهمترین لازمه ی تاثیر گذاری این طرح اطلاع رسانی آن است. پس به هه اعلام کنید و منتظر اسامی شرکتهای جدید باشید.
اولین پنج شرکت که جنبش سبز آنها را تحریم می کند.
کلیه ی محصولات صحت
محصولات گروه صنعتی انتخاب که شامل مارک های تجاری حایر اسنوا و دوو می شود.
کلیه ی محصولات شرکت تبرک
محصولات شرکت لادن
محصولات شرکت پورتن ( وسایل و تجهیزات ورزشی)
۱۳۸۸ شهریور ۲۹, یکشنبه
لیست سیاه سبزها
موضوع تحریم کالاهایی که در صدا و سیما تبلیغ می شوند از روزی که حمله ی تلویزون به مخالفان و معترضان آغاز شد مطرح شد وتا جایی پیش رفت که تبلیغات تلویزون به شدت کاهش یافت و حتی کمکی از طرف دولت برای صدا و سیما اختصاص یافت. اما به نظر می رسد که این موضوع کمرنگ شده است و تبلیغات در سیما د ر حال فزونی است .این در حالی است که تلویزیون در حال حاضر حملات خود را به سبزها و سران آنها به شدت افزایش داده است. و زمینه را برای دادگاهی کردن انها در حال مهیا کردن است؟ ایا بهتر نیست هر هفته چند محصول را برای تحریم اعلام کرد و سپس در طول روزهای بعد هر روز کالاهایی که در صدا و سیما تبلیغ می شوند را به انها افزود به این صورت یک لیست سیاه از کالاهای تحریمی توسط سبزها به وجود خواهد امد که مانع از همکاری شرکتها با صدا و سیما می شود ضمن انکه حرکت تحریم را منسجم و یکپارچه می کند.
بازم گلی به جمال حامد کرزای
قضیه از این قرار هست که احمدی نژاد از رهبر یاد گرفته. و قبل از اینکه کمیته ی انتخابات افغانستان نظر نهایی در مورد نتایج قطعی ارای ریاست جمهوری افغانستان رو اعلام کنه در یک پیام تبریک ، پیروزی کرزای رو به او و ملت افغانستان! تبریک گفته. اما حامد کرزای که مثل احمدی نژاد بی جنبه نیست. امروز طی یک مصاحبه اعلام کرد که از کشور دوست و برادر ایران و اقای احمدی نژاد به خاطر تبریکشون تشکر میکنه و چنانچه نتیجه نهایی انتخابات رو کمیته ی مستقل انتخاباتی تایید و منتشر کنه و بر اون اساس ایشون برنده اعلام بشه پاسخ این پیام تبریک احمدی نژاد رو خواهد داد.
واقعا فرق بین دو رئیس جمهور از همین چیزها مشخص میشه. اینکه حامد کرزای با وجود اینکه شمارش ارا تموم شده و نتیجه ی نهایی شمارش او رو برنده کرد باز هم به قانون پایبند بوده و اعلام کرده هنگامی که کمیته صحت رو تایید کنه خودش رو رئیس جمهور قانونی میدونه .اما احمدی نژاد از این حد شعور و فرهنگ سیاسی کامل بی اطلاع هست.
پس بازم گلی به جمال حامد کرزای
حکایت غریب خداوندان روی زمین
من و اتاق 2150 - قسمت سوم
گفتم خوب طوری نیست بی خیال هر چی بوده تموم شده. خودت چطوری؟! انگار که با پتک زدم تو سرش اعصابش آتیشی شد یه چند تا فحش دوستانه بهم داد و شروع کرد به اینکه دیدن چهار ساله ی دیگه ی این اقا دیگه واسه اش غیر قابل تحمله .یه جوری صحبت میکرد انگار که هر چی پنجره و روشنایی تو دنیا بوده ازش گرفتن.گفتم وایسا لباس بپوشم بریم بیرون یه گشتی بزنیم حالت خوب میشه. با هم زدیم تو خیابون و یه چند ساعتی گشت زدیم. ولی تازه حال اون که بدتر شد حالم خودم هم خراب شد.انگار خاک مرده پاشیده بودن تو شهر یه سری آدم بی روح و گیج و منگ مثل خودمون تو خیابون ها بیخودی بالا و پایین میرفتن .معلوم بود همه این بیماری مسری نا امیدی و سرخوردگی رو گرفتن.
تا حدودای عصری تو خیابون بودیم که یکی از دوستای ممد زنگ زد و گفت که بیاد کارش داره. توی میدون شهر بهش گفته بود بیاد. رفتیم اونجا دیدیم یه دویست سصد نفر جمع شدن و اعصابها داغون و خون از چشاشون داره میزنه بیرون اینا کسایی بودن که به کاندید پیروز رای نداده بودن و الان ریخته بودن تو خیابون. اولین کاری هم که کردن خیابون رو بستن بعدم شروع کردن به شعار دادن اون اوایل شعاری هنوز مرسوم نبود فقط داد و بیداد بود مرگ بر دیکتاتور میگفت و تقلب تقلب. اوایل فکر کردم یه چند دقیقه طول میکشه و تموم منتها این جمعیت نیومده بودن که فقط خشم و عصبانیتشون رو روی یه چیزی و یه کسی خالی کنن. اومده بودن که کار ناتمومشون رو تموم کنن. اونم پایین انداختن رئیس جمهوری بود که با رای اومده بود ولی حاضر نبود با رای مردم بره. خلاصه یه یک ساعتی طول کشید بستن خیابون و اتیش درست کردن جمعیت هم کم کم زیاد شد شاید حدود هزار هزار و پونصد نفری شده بودن. وقتی که یکم جمعیت زیاد و شد و مردم خودشون تونستن یه نظمی به خودشون بدن. دیگه وایسادن و شعار دادن اکتفا نمی داد. یه چند تایی از جونها اول جمعیت جمع شدن و دستبند سبز و ارچه های سبز گرفتن دستشون و دستهاشون رو به هم قفل کردن و شدن پیش اهنگ جمعیت و شروع کردن به طرف بالای خیابون حرکت کردن ردم هم پشت سرشون صف گرفتن و با شعار دادن و اعتراض دنبالشون راه افتادن
چون جمعیت خودجوش بود و یهو اتفاقات افتاد بری هم از پلیس و لباس شخصی و این چیزها نبود مردم هم عصبانی تر از این بودن که کسی بتونه جلوشون رو بگیره. خلاصه اون شب تا حدود یازده دوازده تو خیابون به شعار دادنو اعتراض و آتیش زدن گذشت. من که زیاد هنوز توی حال و هوای اینکه چی شده نبودم اما ممد خیلی راحت تر شده بود....
دروغگو کیست و دروغ چیست؟
از جمله ی و نتیجه ی اخر ک ه اوشون فرمودند. دروغگو ترسو است و فرمودند که خودشون ترسو نیستند شروع میکنی
اول سلام و علیک و این حرفا
بعد
آیا انکه با هلیکوپتر می اید دروغگو است؟
ایا انکه چماق به دست دارد دروغگو است؟
ایا اینکه با توپ و تانک می آید دروغگو است؟
آیا آنکه میشکد و می برد و میدرد دروغگو است ؟
آیا انکه فیلتر می کند دروغگو است؟
آیا انکه مسدود می کند و می بندد دروغگو است؟
آیا انکه نمیتواند مصاحبه اش را تمام کند دروغگو است؟
ایا انکه در قرن بیست و یک فوتبال سیاه و سفید نشان میدهد دروغگو است؟
آیا خیابانی دروغگو است؟
آیا هاله نور دروغ است؟ اونو که همه دیدن دیگه
آیا احمد خاتمی با اون هیلکش دروغگو است؟
آیا دانشجو با مدرک دکتراش دروغگو است؟
آیا روابط ما با دنیا مخصوصا چاوز و اسد دروغ است؟
آیا ورشکستگی چایکاران و رونق سیب زمینی دروغ است؟
آیا برنج محسن قدش بلند نیست؟
آیا شکوفای اقتصادی دروغ است؟ (البته شکوفایی اقتصاد کشور دوست و برادر چین
اصلا به من می یاد دروغ بگم؟
اصلا دلتون می یاد به من بگید دروغگو؟
اصلا دروغ چی هست؟
ابطحی دروغ گفت کاریش نداشتین گیر دادن به من چرا؟
امضا
ا.ن
کارمان رو تمام کنیم
من و اتاق 2150 - قسمت دوم
اما برام جالب بود روز انتخابات هیچکس دیگه توی این وادی ها نبود و خیلی اروم و راحت اومد بودن فقط رای بدن.انگار همه مطمئن بودن که نامزدشون رای خودش رو اورده و برنده شده.
به ممد گفتم خوب حالا این دوتای رای ما چی شد بیخودی اومدیم یه یک ساعی معطل شدیم و تو صف وایسادیم.
گفت این دو تا رای هیچ کاری شاید نکنه اما مجموع آرا رو میبره بالا و اون هست که مهمه. خودت فکرش رو بکن رئیس جمهور ده میلیونی داریم ئیس جمهور بیست میلیونی هم داریم .این رای ما قدرت برنده رو بالا میبره. گفتم خوب این برنده حالا کی هست؟
یه نگاه چپی بهم کرد یکم پیچ و تاب داد تو ابروهاش گفت: یعنی تو نمیدونی؟خنده ام گرفت گفتم چرا میدونم. حالا فکر میکنی چقدر رای بیاره؟ گفت نمیدونم ولی یه چیزی تو مایه های خاتمی رو میزنه فکر کنم بالای بیست میلیون بیاره.
یه کمی فکر کردم و جوب دادم اگه اینقدر رای بیاره خیلی خوبه یه پشتوانه قوی داره. ولی فکر میکنی اون که الان سر کار هست بذاره؟
اخه قبل از انتخابات خیلی حرف زدیم در مورد تقلب و این حرفا. گفت معلومه دوست نداره که از ریاست بیفته . منتها اختلاف اونقدر هست که نتونه تقلب کنه.
یه خورده دیگه تو همین وادی ها صحبت کردیم و بعدشم بی خیال سیاست شدیم و شروع کردیم تو سرو کله ی همدیگه زدن.
بعدش راه افتادیم و رفتیم خونه. میدونستیم که نتیجه ها قراره اخر شب اعلام بشه. من که زیاد برام مهم نبود منتها ممد خیلی براش مهم بود گفت که نتیجه ها رو بهم زنگ میزنه میگه.
خلاصه تا اخر شب به بیکاری و این حرفا گذروندیم. اخر ترم هم بود امتحانات سنگینی داشتیم منتها حوصله ی درس خوندن رو اصلا نداشتم.
اخرای شب بود حدود ساعت یک و دو بود فکر کنم که ممد زنگ زد گفت تلویزون رو روشن گن و ببین تلویزون رو روشن کردیم و منم مثل چند میلیون نفر دیگه خشکم زد.البته من کمتر ولی اون چند میلیون نفر احتمالا و مطمئنا بشتر شوکه شده بودن. هنوز رای ها رو نشمرده سه میلیونی جلو افتاده بود.....
من و اتاق 2150 - قسمت اول
ممد تنها دوستم هست که اونم اگه اصرار و سماجت خودش نبود که هنوز باهام رابطه داشته باشه خیلی وقت پیش بی خیالمون میشد. اخه من کلا ادم منزوی و تهایی هستم و ازز هیچ چیز اندازه ی این که تها باشم لذت نمیبرم.
گوشی موبایلم رو برداشتم که ببینم کی هست. بله خود ممد هست.
حال و احوال اولی رو کردیم و ازش پرسیدم که چیکار داره؟ گفت که کار خاصی نداره بیکار بوده اومده پشت در خونه یکم با هم حرف بزنیم .منم با بی میلی گفتم که منتظر باشه الان میام دم در.
رفتم دم در و دوباره سلام علیک کردیم و چه خبر و چی شده و این حرفا .
گفت که اومده بره رای بده . گفتم خوب میرفتی اومدی اینجا چرا؟ گفت که اومده با هم بریم تنهایی رای دادن حال نمیده. گفتم بی خیال رای کیلو چنده. خلاصه دوباره بحث انتخاباتی و سیاسی شروع شد و به زور و اصرار ما هم مجبور شدیم اماده شیم که بریم رای بدیم.
رفتیم مسجد سر کوچه دیدم یا خدا چه خبره ه صف شصت هفتاد نفری وایسادن که برن رای بدن. بهش گفم بی خیال بیا برگردیم فوقش بعدا می یاییم گفت که نه بابا امروز هر وقت بیای شلوغه
خلاصه وایسادیم تا نوبتمون بشه. که خودش یه فیلم و ماجرایی بود.
نزدیکای صندوق که رسیدیم دیدم یه چند نفری نشستن و دارن شناسنامه مردم رو میگیرن و مهر میزنن و سریال مریالهاش رو از تو لپ تاپ میکشن بیرون و کلی دنگ وفنگ اضافی به ممد گفتم اینا دیگه نمیدونن چیکار کنن. اخه هر چیزیرو که به زور به تکنولوژی ربط نمیدن. همون مهر انتخابات و این حرفا کافیه. حالا سیستم و اینها کشکه دیکه یارو اگه کارت ملی نداشتی شناسنامه میگرفت بعد از تو سیستم تطبیق میداد با کارت لی ات و این حرفا که مثلا درست و درمون باشه و یه وقت خدای ناکرده تقلبی نشه.
خلاصه برگه رو گرفتیم و رفتیم نوتیم فلانی و رفیقمون هم نوشت همون فلانی و انداختیم تو صندوق. ولی یه چیز که رام عجیبه اینه که تو ایران خیلی راحت میشه فهمید کی به کی رای داده از روی سریال برگه های رای.
خلاصه از در حوزه که زدیم بیرون گفتم بیا اینم از رای الان همه چیز مملکت رو درست کردیم رفت. حالا بریم یه جا بشینیم یکم استراحت کنیم. گفت باشه و رفتیم که تو پارک نزدیک محله یه تفریحی بکنیم....
من و اتاق 2105
حکایت ماری که اژدها خواهد شد.
هر چند در همین ایام نیز گاها میبینیم که سپاه کار خود و حرف خود را میزند و به رهبری نیز کاری ندارد. نمونه ی مستندش حرفهایی است که خامنه ای در نماز جمعه زد و اعلام کرد که رهبران این اعتراضات را وابسته به خارج نمیداد و دقیقا روز پس از آن فرمانده ی سپاه این حرف را رد کرد و اعلام کرد که تمامی این افراد وابستگان به اجانب هستند.